جدول جو
جدول جو

معنی شتاب کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شتاب کردن
(خُ خَ کَ دَ)
عجله کردن. تعجیل نمودن. شتافتن. تکمش. خوء. ذاب. صمیان. فرط. اقلیلاء. (منتهی الارب). مقابل درنگ کردن. تعجیل به کار بردن:
نکرد ایچ رستم به رفتن شتاب
بدان تا برآمد بلند آفتاب.
فردوسی.
به پشت نهنگان گذشتن در آب
به آمد که در کار کردن شتاب.
فردوسی.
چو شدگرسنه تیز پران عقاب
سوی گوشت کردند هر یک شتاب.
فردوسی.
مکن هیچ بر جنگ جستن شتاب
به جنگ تو خود آید افراسیاب.
فردوسی.
به غاراندرون دیو رفته به خواب
به کشتن نکرد ایچ رستم شتاب.
فردوسی.
ز بس شتاب که جود تو بر خزینه کند
درم همی نکند در خزانۀ تو درنگ.
فرخی.
شتاب کن در ارسال جواب این نبشته بسوی امیرالمؤمنین. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314). از آنجا سلطان را نامه ای رسیده که ترکمانان را به چه حیلت فروگرفتند، شتابی کند و تنی چند را فرماید تا به هرات فروگیرند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 406). خردمند در جنگ شتاب نکند. (کلیله و دمنه).
اول مجلس که باغ شمع گل اندرفروخت
نرگس با طشت زر کرد به مجلس شتاب.
خاقانی.
باد بهاری فشاند عنبر بحری به صبح
تا صدف آتشین کرد به ماهی شتاب.
خاقانی.
دور بگردان و شتابی بکن
چند کند عمر شتاب ای غلام.
عطار.
شها به خون عدو ریختن شتاب مکن
که خود هلاک شود از حسد به خون شکم.
سعدی.
چون غلط بشنوی شتاب مکن
که نباید که خود غلط باشی.
سعدی.
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن.
حافظ.
ایجاف، شتاب کردن در رفتار. (ترجمان القرآن). تخرلج، شتاب کردن در مشی. دغمشه، شتاب کردن در رفتار. دمص، شتاب کردن در هر چیز. کعتره، شتاب کردن در رفتار. معل، شتاب کردن در کار. مهک، شتاب کردن در چیزی. (از منتهی الارب).
- شتاب کردن بر کسی یا کسانی، آنان را به شتاب واداشتن: چهل مرد را گرفت از خوارج و بند برنهاد و به بست فرستاد که کارشان فرمایید و تا مرا آنجا سرای بنا کنند و بر ایشان در کار کردن شتاب کنید. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
شتاب کردن
تعجیل کردن عجله کردن
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شتاب کردن
لتسريعٍ
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شتاب کردن
Hasten, Precipitate, Rush
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شتاب کردن
hâter, précipiter, se précipiter
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شتاب کردن
เร่ง , รีบ
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شتاب کردن
تیز کرنا , جلدی کرنا
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به اردو
شتاب کردن
তাড়াতাড়ি করা , ত্বরান্বিত করা , তাড়াতাড়ি করা
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شتاب کردن
acele etmek, hızlandırmak
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
شتاب کردن
kuharakisha, kukimbilia
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شتاب کردن
急ぐ , 加速する
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شتاب کردن
מיהר , להאיץ , למהר
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به عبری
شتاب کردن
서두르다 , 촉진하다
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
شتاب کردن
mempercepat, terburu-buru
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شتاب کردن
जल्दी करना , तेजी लाना , जल्दी करना
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به هندی
شتاب کردن
haasten, versnellen
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
شتاب کردن
apresurar, precipitar, apresurarse
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شتاب کردن
affrettare, precipitare, affrettarsi
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شتاب کردن
apressar, precipitar
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شتاب کردن
加速 , 匆忙
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به چینی
شتاب کردن
śpieszyć się, przyspieszać, spieszyć się
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شتاب کردن
поспішати , прискорювати , поспішати
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شتاب کردن
eilen, beschleunigen
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شتاب کردن
спешить , ускорять , торопиться
تصویری از شتاب کردن
تصویر شتاب کردن
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عتاب کردن
تصویر عتاب کردن
خشم گرفتن، تشرزدن تندی کردن خشم گرفتن بر، سرزنش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
Book
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
réserver
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
бронировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
rezerwować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
buchen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
забронювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
reservar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
prenotare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
reservar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کتاب کردن
تصویر کتاب کردن
boeken
دیکشنری فارسی به هلندی